ضرب المثل

شتر ديدي ، نديدي

مردي در صحرا بدنبال شترش مي گشت تا اينكه به پسر با هوشي برخورد . سراغ شتر را از او گرفت . پسر گفت : شترت يك چشمش كور بود؟ مرد گفت: بله . پسر پرسيد : آيا يك طرف بار شيرين و طرف ديگرش ترش بود ؟ مرد گفت : بله . حالا بگو شتر كجاست ؟‌پسر گفت من شتري نديدم .

مرد ناراحت شد و فكر كرد كه شايد اين پسر بلائي سر شتر او آورده و پسرك را نزد قاضي برد و ماجرا را براي قاضي تعريف كرد .

قاضي از پسر پرسيد . اگر تو شتر را نديدي چطور مشخصات او را درست داده اي ؟

پسرك گفت : در راه ، روي خاك اثر پاي شتري ديدم كه فقط سبزه هاي يك طرف را خورده بود . فهميدم كه شايد شتر يك چشمش كور بود .

بعد ديدم در يك طرف راه مگس بيشتر است و يك طرف ديگر پشه بيشتر است . و چون مگس شيريني دوست دارد و پشه ترشي را نتيجه گرفتم كه شايد يك لنگه بار شتر شيريني و يك لنگه ديگر  ترشي بوده است .

قاضي از هوش پسرك خوشش آمد و گفت : درست است كه تو بي گناهي ولي زبانت باعث دردسرت شد . پس از اين به بعد شتر ديدي ، نديدي !!

 

 اين مثل هنگامي كاربرد دارد  كه پرحرفي باعث دردسر مي شود . آسودگي در كم گفتن است و چكار داري كه دخالت كني ، شتر ديدي نديدي و خلاص .

[

ضرب المثل

ك كلاغ ، چهل كلاغ

 

 ننه كلاغه صاحب يك جوجه شده بود . روزها گذشت

و جوجه كلاغ كمي بزرگتر شد . يك روز كه ننه كلاغه

براي آوردن غذا بيرون ميرفت به جوجه اش گفت :

عزيزم تو هنوز پرواز كردن بلد نيستي نكنه وقتي

من خونه نيستم از لانه بيرون بپري .

و ننه كلاغه پرواز كرد و رفت .

   

 

 

 هنوز مدتي از رفتن ننه كلاغه نگذشته بود

كه جوجه كلاغ بازيگوش با خودش فكر كرد

 كه مي تواند پرواز كند و سعي كرد كه بپرد ولي نتوانست خوب بال وپر بزند و روي بوته هاي پايين درخت افتاد .

     همان موقع يك كلاغ از اونجا رد ميشد ،چشمش به بچه كلاغه افتاد و متوجه شد

كه بچه كلاغ نياز به كمك دارد . او رفت كه

بقيه را خبر كند و ازشان كمك بخواهد

 

 پنج كلاغ را ديد كه روي شاخه اي نشسته اند گفت :” چرا نشسته ايد كه جوجه كلاغه از بالاي درخت افتاده.“ كلاغ ها هم پرواز كردند تا بقيه را خبر كنند . 

     ... تا اينكه كلاغ دهمي گفت : ” جوجه كلاغه از درخت افتاده و فكر كنم نوكش شكسته . “  و همينطور كلاغ ها رفتند تا به بقيه خبر بدهند .

    ... كلاغ بيستمي گفت :” كمك كنيد چون جوجه كلاغه از درخت افتاده و نوك و بالش شكسته .“

    همينطور كلاغ ها به هم خبر دادند تا به كلاغ چهلمي رسيد و  گفت :” اي داد وبيداد  جوجه كلاغه از درخت افتاده و فكر كنم كه مرده .“

    همه با آه و زاري رفتند كه خانم كلاغه را دلداري بدهند . وقتي اونجا رسيدند ، ديدند ، ننه كلاغه تلاش ميكند تا جوجه را از توي بوته ها بيرون آورد .

     كلاغ ها فهميدند كه اشتباه كردند و قول دادند تا از اين به بعد چيزي را كه نديده اند باور نكنند .

   

     از اون به بعد اين يك ضرب المثل شده و هرگاه يك خبر از افراد زيادي نقل  شود

 بطوريكه به صورت نادرست در آيد ، مي گويند خبر كه يك كلاغ، چهل كلاغ شده است

 

     پس نبايد به سخني كه توسط افراد  زيادي دهن به دهن گشته، اطمينان كرد زيرا

ممكن است بعضي از حقايق از بين رفته باشد و چيزهاي اشتباهي به آن اضافه شده

 باشد

شعر اتش نشان (درس مشاغل فارسي )

شعر مردان آتشنشان

مردان آتش نشان          دلاور و با ایمان

اگر شوند با خبر             که در یه گوشه شهر

آتیش گرفته جایی                  تا دیده را گشایی

آژیر کشان می آیند              تا که خاموش نمایند

حالا با ما تکرار کن شماره آنهارا

1و2و5    125

 

شعر آموزشی برای واحدکار مشاغل

رفتگر

صبح‏ها که به مدرسه می‏رویم همه جا تمیز و مرتب شده است. چون شب‏ها که ما خواب هستیم رفتگرها و ماموران شهرداری کوچه‏ها و خیابان‏ها را از زباله‏ ها پاک می‏کنند. برای داشتن یک شهر تمیز و دور از بیماری‏ها وظیفه‏ ی ماست که در خیابان آشغال نریزیم و سر ساعت مشخص زباله‏ هایمان را داخل کوچه بگذاریم. تا رفتگر‏های مهربان زباله‏ ها را جمع آوری کنند. اگر مشکلی پیش بیاید، مثلاً جوی آب بگیرد و آب به وسط پیاده رو بیاید، یا مصالح و زباله در مسیر رفت و آمد مردم باشد با شهرداری (127) تماس می‏ گیریم تا به این مشکل رسیدگی شود.



من آقای رفتگرم

زباله هارو می برم

هرشب میام درِخونه ها

سراغ اون زباله ها

که ریخته توی کیسه ها

کیسه هارو برمی دارم

داخل ماشین میذارم

اگه زباله جمع نشه

باعث بیماری می شه

یادت باشه شعارما : شهرما خانه ی ما



علوم- چرخش زمین


پیدایش فصلها در اثر چرخش زمین به دور


خورشید


پیدایش روز و شب در اثر چرخش زمین به دور


خود

 

ماه محرم

و ماه محرم چه کارهایی می‌کنیم؟
محرم

این روزها، میان بچه های کوچه ما، جنب و جوش زیادی دیده می شود. قیافه کوچه، شهر و مسجد محله ما هم کلی تغییر کرده. همه جا سیاه پوش شده، چون ماه محرم آمده و همه خودشان را برای شرکت در مراسم امام حسین علیه السلام آماده می کنند.

هر کسی سعی می کند به اندازه ای که می تواند، در بهتر برگزار شدن این برنامه ها کمک کند. یکی وسایل شربت را آماده می کند، دیگری سنج ها و طبل ها را خاک روبی می کند، یکی هم به نظافت مسجد و حسینیه می پردازد و بالاخره، هر کدام از بچه ها، خودشان را در این کار بزرگ شریک می کنند.

یکی از کارهای مهمی که ما هر ساله در روزهای محرم انجام می دهیم، عزاداری برای امام حسین علیه السلام و یاران ایشان است. ما با این کار، خاطره امام حسین علیه السلام و مبارزه ایشان و نیز درس هایی که آن امام بزرگ به مسلمانان برای پیروزی و سربلند زندگی کردن داده است، زنده می کنیم.

اکنون بسیاری از مردم دنیا، از همین کار امام حسین علیه السلام راه مبارزه با دشمنان را یاد گرفته اند و با دشمنانی مثل اسراییل می جنگند و مطمئن هستند که پیروز خواهند شد.

 بله بچه ها! ما با زنده نگه داشتن نام و یاد امام حسین علیه السلام در مراسم عزاداری ایشان، هم خدا را از خود راضی می کنیم و هم به امام حسین علیه السلام و راه زندگی اش نزدیک تر می شویم.

 

بخش کودک و نوجوان تبیان


نیمکت کلاس ما را ببینید شما بچه ها چکار کردید ؟


نیمکت کلاس ما را ببینید شما بچه ها چکار کردید ؟
بی نظمی در مدرسه
در مدرسه‏ی ما بعضی از بچه‏ها دیوارها یا نیمکت‏هایشان راخراب می‏کنند. و روی آنها نقاشی می‏کشند. 
به نظر شما بچه‏هايی که وسائل مدرسه را خراب می‏کنند آیا می‏دانند که هزینه تعمیر دوباره مدرسه از کجا می‏آید؟ 
یکی از همین بچه‏ها دوست صمیمی خود من است. 
تصمیم گرفتم که با او صحبت کنم اما چطور، نمی‏دانم؟ 
به نظر شما اگر به او بگویم: 
آیا ما در خانه‏ی خودمان هم وسایلمان را خراب می‏کنیم؟ 
چه جوابی می‏دهد؟ 


یا اینکه صندلی و کلاسی که ما ازآن استفاده می‏کنیم مال بچه‏های دیگر هم هست، آیا درست که آنها را خراب کنیم؟ 
نظر شما چیست؟ چطور باید با او صحبت کرد، که دیگر آن کار را انجام ندهد؟ 

 

مسئولیت



سعی کن مسئول باشی
یعنی اینکه اگر قول می دهی به آن عمل کن .
اگر کسی را ناراحت کرده ای ، از او پوزش بخواه و سعی کن دیگر آن کار را تکرار نکنی.
اگر چیزی را شکستی یا خراب کردی یا آن را درست کن یا به شکلی کارت را جبران کن.
سعی کن چیزهای مهم را در زندگی ات به خاطر بسپاری. سهل انگاری در هیچ موردی صحیح نیست. اگر در مراقبت از وسایل سهل انگاری کنی، کار مسئولانه ای نکرده ای.
اگر کار اشتباهی کردی ،خودت سعی کن آن را جبران کنی و بدان پنهان کردن اشتباه کار صحیحی نیست.

دانش
همواره تلاش کن هر چه بیشتر بیاموزی
اگر از دانش کافی بهره مند نباشی نمی توانی تصمیم های درست بگیری.
بیش از آنکه تصمیم بگیری چه کاری درست و چه کاری نادرست است.
باید بدانی که پس از انجام آن کار ممکن است چه اتفاقی بیفتد.
1-مدرسه برای آموزش اهمیت زیادی دارد
2-مطالعه ویادگیری مهم است
3-هر چه بیشتر بدانی .زندگی بهتری خواهی داشت
4-مشورت با انسان های اهل دانش وبا تجربه نیز به شما بسیارکمک خواهد کرد.
صداقت
همیشه سعی کن حقیقت را بگویی گاهی برای آنکه بفهمی چه کاری نادرست است راهش این است که از خودت بپرسی آیا می توانی درباره آن با دیگران حرف بزنی.اگر احساس کنی باید آن را پنهان نگه داری .شاید آن کار نادرست باشد.
اگر آدم بزرگسالی به تو می گوید که باید رازی را پیش خود نگه داری و هرگز آن را برای کسی فاش نکنی به این معنا ست که شاید او احتمالا کار نادرستی انجام داده است. 
برای نمونه اگر یک بزرگتر با تو شوخی زشتی کرد حتما کار نادرستی کرده است وتو باید آن را به پدر و مادر یا بزرگتر خود بگویی.
نگه داشتن هر رازی بد نیست . وقتی می خواهی با دادن مهمانی برای کسی او را غافلگیر کنی .اشکال ندارد که این راز را از او پنهان نگه داری.
مهمانی غیر منتظره به کسی زیان نمی زند .
انصاف
انصاف یعنی (آنچه را که برای خود می پسندی برای دیگران نیز به پسند.)
انصاف یعنی به همه یکسان و به یک اندازه فرصت بدهی . 
انصاف یعنی رفتار تو با آدم ها ، به سبب تفاوت هایشان متفاوت نباشد.
انصاف یعنی اینکه تنها به دلیل ظاهر دیگران با آن ها بد رفتاری نکنی.
یا به خاطر قد ووزنشان 
یا به خاطر ناتوانی جسمی و ذهنی شان 
یا به علت ملیت و زادگاهشان
تنها زمانی می توان با آدم ها رفتار نا برابر داشت که قانون را زیر 
پا بگذارند یا به دیگران آسیب بر سانند.
اگر کسی قانون را زیر پا بگذارد یا دیگران را آزار دهد .انصاف 
حکم می کند که به او کمک کنی تا رفتار های بدش را تغییر دهد .
مهربانی
سعی کن با دیگران مهربان باشی.
وقتی درباره کاری فکر می کنی .از خودت بپرس :
آیا این کار محبت آمیز است؟
آیا کسی از کاری که من می کنم.خوشحال می شود؟
آیا می توانم بهتر از این رفتار کنم؟
بیشتر آدم های خوب از کمک کردن به دیگران لذت می برند.
بعضی آدمها مهربان هستند.چون فکر می کنند انسانها ارزش مهربانی
را دارند و پاداشی در برابر مهر بانی خود نمی خواهند.

دماسنج بسازید

دماسنج بسازید!  

دماسنج بسازید!

در حدود 300 سال پیش آقای سلسیوس دماسنجی را درجه بندی کرد که امروزه در اغلب کشور ها شاخص اندازه گیری دما می باشد. در این کاردستی می خواهیم نمونه ای از دماسنجی که توسط وی ساخته شده بود را بازسازی کنیم. وسایلی که به این منظور مورد نیازند عبارتند از:

دماسنج بسازید!

یک عدد نی نوشیدنی

دماسنج بسازید!

یک عدد قوطی فیلم عکاسی

دماسنج بسازید!

مقداری جوهر رنگی

دماسنج بسازید!

یک عدد شمع یا مقداری چسب آکواریوم

دماسنج بسازید!

یک عدد پیچ گشتی

دماسنج بسازید!

یک برگه کاغذ و یک ماژیک

 برای دیدن طرز ساخت به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

داستان

آقا و خانم گوسفند

آن روز، از صبح تا شب، آقاگوسفنده و خانم گوسفنده و بزک نتوانستند از آغل بیرون بروند. در آسمان باز شده بود و بارانی یک ریز می بارید. آقاگوسفنده و خانم گوسفنده و بزک با علوفه خشکی که توی آغل داشتند، شکمشان را سیر کردند و شب که شد، هر کدام گوشه ای خوابیدند.

نصفه های شب بود که هرسه تاشان از خواب پریدند و دیدند آب باران از گوش های راه پیدا کرده و کف آغل را خیس کرده است. خوابیدن روی زمین گل آلود و نمناک امکان نداشت.

خانم گوسفنده به آقاگوسفنده گفت: «چه کنیم حالا؟ کجا بخوابیم؟ »

آقاگوسفنده گفت: «نمی دانم. راه چاره ای به نظرم نمی رسد. یا باید روی همین زمین گل آلوده بخوابیم یا تا صبح بیدار بمانیم و ببینیم صبح که شد، چه کسی به دادمان می رسد. »

خانم گوسفنده گفت: «روی گل و لای بخوابیم یا تا صبح بیدار بمانیم؟ این هم شد راه چاره؟ نمی دانم تو با این عقل و هوشت، چرا مشکل گشای مردم دنیا نشده ای! بلند شو مَرد! کاری بکن! »

آقاگوسفنده گفت: «چه کار کنم؟ تو که دست تمام عاقلان دنیا را از پشت بسته ای، بگو که توی این تاریکی شب، چه می توانم بکنم؟ »


ادامه نوشته

داستان ضرب المثل...


آش نخورده و دهن سوخته

در زمان‌هاي‌ دور، مردي در بازارچه شهر حجره اي داشت و پارچه مي فروخت . شاگرد او پسر خوب و مودبي بود وليكن كمي خجالتي بود.

مرد تاجر همسري كدبانو داشت كه دستپخت خوبي داشت و آش هاي خوشمزه او دهان هر كسي را  آب مي انداخت.

روزي مرد بيمار شد و نتوانست به دكانش برود. شاگرد در دكان را باز كرده بود و جلوي آنرا آب و جاروب كرده بود ولي هر چه منتظر ماند از تاجر خبري نشد.

قبل از ظهر به او خبر رسيد كه حال تاجر خوب نيست و بايد دنبال دكتر برود.

. پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت . دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاينه كرد و برايش دارو نوشت 

پسر بيرون رفت و دارو را خريد وقتي به خانه برگشت ، ديگر ظهر شده بود. پسرك خواست دارو را بدهد و برود ، ولي همسر تاجر خيلي اصرار كرد و او را براي ناهار به خانه آورد

 همسر تاجر براي ناهار آش پخته بود سفره را انداختند و كاسه هاي آش را گذاشتند . تاجر براي شستن دستهايش به حياط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بياورد

پسرك خيلي خجالت مي كشيد و فكر كرد تا بهانه اي بياورد و ناهار را آنجا نخورد . فكر كرد بهتر است بگويد دندانش درد مي كند. دستش را روي دهانش گذاشتش.

تاجر به اتاق برگشت و ديد پسرك دستش را جلوي دهانش گذاشته به او گفت : دهانت سوخت؟ حالا چرا اينقدر عجله كردي ، صبر مي كردي تا آش سرد شود آن وقت مي خوردي ؟

زن تاجر كه با قاشق ها از راه رسيده بود به تاجر گفت : اين چه حرفي است كه مي زني ؟ آش نخورده و دهان سوخته ؟ من كه تازه قاشق ها را آوردم.

تاجر تازه متوجه شد كه چه اشتباهي كرده است  

  

 

از آن‌ پس، وقتي‌ كسي‌ را متهم به گناهي كنند ولي آن فرد گناهي نكرده باشد  ، گفته‌ مي‌شود :‌ آش نخورده و دهان سوخته

 


داستان ضرب المثل ...

جيك جيك مستونت بود ، ياد زمستون بود ؟

 

 

از آن ‌روز به‌ بعد، به‌ كسي‌ كه‌ به‌ فكر آينده‌اش‌ نيست و دچار مشكل‌ مي‌شود مي‌گويند: جيك‌جيك‌ مستونت‌ بود، فكر زمستونت‌ بود؟   

داستان ضرب المثل ...

دوستي خاله خرسه

يكي بود يكي نبود غير از خدا هيچكس نبود . پيرمردي در دهي دور در باغ بزرگي زندگي مي كرد . اين پيرمرداز مال دنيا همه چيز داشت ولي خيلي تنها بود ،‌ چون در كودكي پدر و مادرش از دنيا رفته بود و خواهر و برادري نداشت . او به يك شهر دور سفر كرد تا در آنجا كار كند . اوايل ، چون فقير بود كسي با او دوست نشد و هنگاميكه او وضع خوبي پيدا كرد حاضر نشد با آنها دوست شود ، چون مي دانست كه دوستي آنها براي پولش است

 

يك روز كه دل پيرمرد از تنهائي گرفته بود به سمت كوه رفت . در ميان راه يك خرس را ديد كه ناراحت است . از او علت ناراحتيش را پرسيد . خرس جواب داد : ” ديگر پير شده ام ، بچه هايم بزرگ شده اند و مرا ترك كرده اند و حالا خيلي تنها هستم . “

وقتي پيرمرد داستان زندگيش را براي خرس گفت ، آنها تصميم گرفتند كه با هم دوست شوند .

مدتها گذشت و بخاطر محبتهاي پيرمرد ، خرس او را خيلي دوست داشت . وقتي پيرمرد مي خوابيد خرس با يك دستمال مگسهاي او را مي پراند . يك روز كه پيرمرد خوابيده بود ، چند مگس سمج از روي صورت پيرمرد  دور نمي شدند و موجب آزار پيرمرد شدند .

عاقبت خرس با وفا خشمگين شد وبا خود گفت : ” الان بلائي سرتان بياورم كه ديگر دوست عزيز مرا اذيت نكنيد . “

و بعد يك سنگ بزرگ را برداشت و مگسها را كه روي صورت پيرمرد نشسته بودند بشانه گرفت و سنگ را محكم پرت كرد .

و بدين ترتيب پيرمرد جان خود را در راه دوستي با خرس از دست داد .

 

 

و از اون موقع در مورد دوستي با فرد ناداني كه از روي محبت موجب آزار دوست خود مي شود اين مثل معروف شده كه مي گويند ”‌دوستي فلاني مثل دوستي خاله خرسه است . “ 

داستان ضرب المثل ...


شتر ديدي ، نديدي

مردي در صحرا بدنبال شترش مي گشت تا اينكه به پسر با هوشي برخورد . سراغ شتر را از او گرفت . پسر گفت : شترت يك چشمش كور بود؟ مرد گفت: بله . پسر پرسيد : آيا يك طرف بار شيرين و طرف ديگرش ترش بود ؟ مرد گفت : بله . حالا بگو شتر كجاست ؟‌پسر گفت من شتري نديدم .

مرد ناراحت شد و فكر كرد كه شايد اين پسر بلائي سر شتر او آورده و پسرك را نزد قاضي برد و ماجرا را براي قاضي تعريف كرد .

قاضي از پسر پرسيد . اگر تو شتر را نديدي چطور مشخصات او را درست داده اي ؟

پسرك گفت : در راه ، روي خاك اثر پاي شتري ديدم كه فقط سبزه هاي يك طرف را خورده بود . فهميدم كه شايد شتر يك چشمش كور بود .

بعد ديدم در يك طرف راه مگس بيشتر است و يك طرف ديگر پشه بيشتر است . و چون مگس شيريني دوست دارد و پشه ترشي را نتيجه گرفتم كه شايد يك لنگه بار شتر شيريني و يك لنگه ديگر  ترشي بوده است .

قاضي از هوش پسرك خوشش آمد و گفت : درست است كه تو بي گناهي ولي زبانت باعث دردسرت شد . پس از اين به بعد شتر ديدي ، نديدي !!

 

 

اين مثل هنگامي كاربرد دارد  كه پرحرفي باعث دردسر مي شود . آسودگي در كم گفتن است و چكار داري كه دخالت كني ، شتر ديدي نديدي و خلاص .


ضرب المثل


 

 

 

مثل چيست ؟

 

مثل ،‌سخن كوتاه و مشهوري است كه به قصه اي عبرت آميز يا گفتاري نكته آموز اشاره مي كند و جاي توضيح بيشتر را مي گيرد .

كلمه” مثل ” عربي است و كلمه فارسي آن “ متل ” است . وقتي مثل گفتن صورت بي ادبانه پيدا كند آن را متلك مي گويند . البته ضرب المثل يك تركيب عربي است به معناي مثل زدن .

در همه زبانهاي دنيا ضرب المثل فراوان است . بعضي از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند .

هر قدر تاريخ تمدن ملتي درازتر باشد بيشتر حادثه در آن پيدا شده و مثل هاي بيشتري در آن وجود دارد . و در زبان فارسي نيز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد . 

 

 

مثل ها چند نوعند ؟

 

·         عبارت مثل گاهي كوتاه است و در دو يا سه كلمه خلاصه مي شود مانند (فيل و فنجان ) كه مي فهماند دو چيز از جهت كوچكي وبزرگي با هم تناسب ندارند . اين مثل در اصل داراي 5 كلمه بوده ( آب دادن فيل با فنجان ) ولي معمولا با همان دو كلمه به اصل مثل اشاره ميكند .

·         عبارت مثل گاهي دراز است مانند ( آفتابه و لولهنگ هر دو يك كار را مي كنند ولي ارزش آنها وقت گرو گذاشتن معلوم مي شود ) چون لولهنگ از سفال ساخته شده ارزشش از آفتابه كه از مس است كمتر است .

·         مثل گاه يك عبارت ساده است و گاه يك خط شعر

( شتر در خواب بيند پنبه دانه         گهي لپ اپ خورد گه دانه دانه )

 

 

مثل ها از كجا مي آيند ؟

 

·         بعضي از مثلها حاصل پندهاي دانايان يا پيشوايان مذهبي يا تجربه هاي زندگي مردم است . اينگونه مثل ها را حكمت مي نامند .

·         بعضي گفتار اشخاص نامدار تاريخي يا عادي بوده كه در موقع خاصي خيلي بجا و مناسب بوده و از بس به ذوق ديگران خوش آمده مشهور شده است .

·         بسياري از مثل ها نتيجه داستاني است ، خواه حقيقي يا افسانه اي باشد . در حالي كه مردم از داستان اصلي آن ممكنست بي خبر باشند و يا  ممكنست در هر شهري به صورتي نقل شود .

·         بعضي از مثلها از يك قطعه شعر معروف گرفته شده است مانند، ( از ماست كه بر ماست )كه از شعر معروف ناصر خسرو گرفته شده است .

مثل هاي منظوم گاه ساخته و پرداخته شاعر است و گاهي از مثل هاي ساده گرفته شده و در شعر زيبا و مناسبي جا افتاده و جانشين مثل قديمتر شده است .

 

 

مثل چه فايده دارد ؟

 

·         دانشمندان تاريخ و جامعه شناس در بررسي روحيات و اخلاق گذشتگان از مثل هاي جاري هر محلي استفاده مي كنند .

·         دانستن مثل ها گفتن و نوشتن را آسان مي كند . چون اين جمله ها كوتاه و زيباست و بر دل مينشيند و گفتگوي دراز را كوتاه مي كند و اگر در جاي خود استفاده شود اثر حرف بيشتر مي شود .

توجه : درست به كار بردن مثل هم خودش يك هنر است . اگر در جاي نامناسب گفته شود و يا با موضوعي كه در ميان است مطابق نباشد ممكنست صورت متلك به خود گيرد .

 

اين مطالب خلاصه اي از نوشته هاي مهدي آذريزدي 11/11/46  از كتاب قصه هاي تازه از كتابهاي كهن ـ  انتشارات اشرفي است .  

 

 

 

 

 

 

داستان


شیر بدجنس روباه با هوش 


یکی بود یکی نبود. در جنگلی بزرگ و

 سرسبز شیری پیر زندگی می کرد. او

 آن قدر پیر شده بود که دیگر نمی

 توانست برای خودش شکاری پیدا کند.

 آقا شیر از گرسنگی بسیار ضعیف شد.

 پس با خودش فکر کرد و بالاخره راه

 حلی پیدا کرد.


او تصمیم گرفت در غارش دراز بکشد و خودش را به مریضی بزند و وقتی

 دیگران به ملاقاتش آمدند، آن ها را شکار کند. شیر پیر نقشه ی پلیدش را

 عملی کرد. در غارش دراز کشید و منتظر ماند. حیوانات زیادی به ملاقات

 شیر آمدند، اما شیر بدجنس همه ی آن ها را شکار کرد.


یک روز، روباه به ملاقات آقای شیر آمد، اما از آن جایی که روباه طبیعتاً

 حیوان زرنگ و باهوشی است، دم در غار ایستاد و اطراف غار را وارسی

 کرد. حس ششم روباه به کمکش آمد و متوجه ی موضوع شد. بنابراین

 روباه از بیرون غار با صدای بلند پرسید، آقای شیر، خدا بد نده، چطوری؟

شیر گفت: اصلاً حالم خوب نیست. حالا چرا بیرون ایستادی، بیا تو؟

روباه باهوش جواب داد: خیلی دلم می خواهد از نزدیک حال شما

 رابپرسم، اما نمی توانم. چون تمام ردپاها نشان می دهد که حیوانات

 وارد غار شده اند ولی هیچ کدام برنگشته اند. منم که احمق نیستم، پس

 از همین بیرون احوال شما را می پرسم.

بعد روباه به سمت جنگل برگشت و همه چیز را برای بقیه ی حیوانات

 تعریف کرد.

 

منبع: http://www.beytoote.com/baby/fiction-baby/fiction-lion.html

داستان

داستان خانه ای برای مورچه!

یکی بود، یکی نبود.

توی شهر مورچه‏ ها، هیچ‏کس بی‏کار نبود. از صبح تا شب، همه مشغول کار بودند. بعضی‏ها به دنبال غذا می‏رفتند. بعضی‏ها از بچه‏ ها مراقبت می‏کردند. بعضی‏ ها غذاها را انبار می‏کردند و …

خلاصه، هر کس مشغول کاری بود. اما در میان آنها، مورچه‏ ی تنبلی بود که اصلاً دلش نمی‏خواست کار کند.

شهر مورچه‏ ها، شهر تنبلی نبود. برای همین  یک روز، بقیه‏ ی مورچه‏ ها، بار و بندیل مورچه‏ ی تنبل را پشتش گذاشتند و او را از شهر بیرون کردند. مورچه پیش خودش گفت: «می‏روم و جای راحتی برای خودم پیدا می‏کنم. جایی که پر از غذا باشد و مجبور نباشم کار کنم.» مورچه رفت و رفت و رفت تا به درخت بلندی رسید.

 از بالای درخت، بوی خوب عسل می‏آمد. مورچه گفت: «جانمی جان! پیدا کردم! می‏روم و با زنبورها زندگی می‏کنم. خانه‏ ی آنها همیشه پر از عسل است.» مورچه از درخت بالا رفت.

 جلوی در کندو، یک زنبور بزرگ و قوی ایستاده بود.

 مورچه

مورچه گفت: «من خانه ‏ای ندارم. آمده‏ام تا در خانه‏ ی شما زندگی کنم.» زنبور گفت: «اگر می‏خواهی پیش ما زندگی کنی، باید مثل یک زنبور کار کنی و عسل درست کنی.» مورچه گفت: «من که بلد نیستم عسل درست کنم.»

 زنبور نگهبان گفت: «پس در خانه‏ ی زنبورها، جایی برای تو نداریم.» مورچه آرام آرام از درخت پایین می‏ آمد که صدای عجیبی شنید: «خرت… خرت… خرت» مورچه به دور و برش نگاه کرد. یک سیب قرمز و بزرگ روی درخت بود. جلوتر رفت و کرم کوچولویی را دید که خرت و خرت و خرت مشغول سوراخ کردن سیب بود.مورچه پرسید: «تو تنها زندگی می‏کنی؟»

زنبور

 کرم جواب داد: «بله!» مورچه پرسید: «کجا زندگی می‏کنی؟» کرم گفت: «این سیب قرمز و بزرگ، خانه‏ ی خوشمزه‏ ی من است!» مورچه با خوشحالی گفت: «اجازه می‏دهی من هم توی این خانه‏ ی خوشمزه، زندگی کنم؟» کرم گفت: «از آن طرف سیب، شروع کن به سوراخ کردن سیب! آنقدر که به وسط آن برسی. من هم از این طرف سیب را سوراخ می‏کنم. بعد، توی سیب با هم همسایه می‏شویم!» مورچه گفت: «من که بلد نیستم سیب را سوراخ کنم. نه نه من نمی‏توانم.» کرم گفت: «اگر نمی‏توانی، نباید توی خانه‏ ی من زندگی کنی!»

مورچه، از درخت پایین آمد. او هم خسته بود، هم گرسنه. همین‏طور که می‏رفت، صدای خنده و شادی شنید. بعد بوی خوب شیرینی دماغش را قلقلک داد و دهانش را آب انداخت. مورچه به طرف صدای جشن و شادی رفت. ناگهان خودش را وسط شهر مورچه‏ ها دید. با خوشحالی بار و بندیلش را زمین گذاشت و با بقیه مشغول درست کردن شیرینی شد.

حالا او در شهر مورچه ‏ها، یک خانه دارد، کوچک و قشنگ. یک انبار پر از غذا، یک شهر پر از دوستان خوب و یک کار شیرین مثل پختن شیرینی!

 

منبع: http://www.tebyan.net/children_teenagers/aheavenlyhouse/imwaitingforitsend/2009/7/30/97872.html

عصبانی نشو

عصبانی نشو
عصبانیت

هیچ کس با من بازی نمی کند و به حرف هایم گوش نمی دهد.

ببینم تو همبازی داری؟

همه مرا اذیت می کنند. کسی تا حالا تو را اذیت کرده است؟

من خیلی عصبانی هستم.

دلم می خواهد همه را کتک بزنم و به همه چیز مشت و لگد بکوبم.

می خواهم با صدای خیلی بلند حرف بزنم. می خواهم همه چیز را بشکنم.

تو تا حالا از این کارها کرده ای؟

مادرم می گوید که من پسر خوبی هستم.

نباید عصبانی بشوم وچیزها را بشکنم.

او می گوید که وقتی عصبانی هستی به بالشت مشت بزن و به تشکت لگد بکوب.

یا جلوی آینه شکلک در بیاور!

من میتوانم بیرون از خانه به توپ لگد بزنم، بدوم و سر و صدا کنم.

تو هم بهتر است همین کار را بکنی!

همه ی آدم ها گاهی عصبانی می شوند.

تو هم حتما عصبانی شده ای، نه؟

این طبیعی است.

اما وقتی عصبانی هستیم نباید کسی را بزنیم یا چیزی را بشکنیم.

من می توانم پس تو هم می توانی.

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع: برگرفته از کتاب من می توانم

وضو

وضو
ا
برای وضو بهتر است اول دست‏ها را بشوئید. 
1- صورت را باید از جائی که مو روئیده تا آخر چانه شست.

2- برای شستن دست‏ها از آرنج تا انگشت ها را باید شست.
ابتدا دست راست و بعد از آن دست چپ در شستن صورت و دست یک مرتبه واجب و مرتبه‏ی دوم مستحب است ولی نباید بیشتر از دو مرتبه شود.

 
3-سپس با همان خیسی که بدست مانده است مسح می‏کشیم.
مسح يعني از فرق سر تا محل رويش مو، قبل از پيشاني (از بالا به پايين) را با دست خود، مرطوب كنيم.

4- و بعد با همان خیسی ابتدا پای راست را از سر یکی از انگشت ها تا بر آمدگی پا را مسح می کشیم وبعد از آن پای چپ را به همین شکل.


صنایع دستی ایران

کي ميدونه صنايع دستي ايران چيه؟

سلام دوستان خوبم.اميدوارم حالتون خوب باشه.مي دونستيد 20 خرداد ماه،روز جهاني صنايع دستي است؟

صنايع دستي ما ايراني ها از گذشته تا حالا،در جهان مشهور بوده و هست.شما مي دونيد در کشور ما چند نوع صنايع دستي وجود داره و هرکدام از صنايع دستي ها،مال چه استاني است؟اگر دوست داريد با چند نوع از اين صنايع دستي ها آشنا بشيد،اين مطلب رو از دست ندهيد.

 پته دوزي

پته دوزي نوعي از رودوزيهاي ايراني است که طي آن تمام سطح پارچه با بخيه هاي رنگي پوشيده مي شود. بيشتر نقوش آن ذهني است و بر زمينه ي پارچه پشمي ضخيمي به نام (عريض ) با نوعي نخ پشمي به نام( ريس) به وجود مي آيد.امروزه در تمام نقاط استان کرمان پته دوزي رايج است.

صنايع دستي
صنايع دستي

 شعربافي

 شعربافي همان پارچه بافي است كه جولائي نيز گفته مي شود.در فرهنگ فارسي شعر به معناي موي باريك و موي انسان يا حيوان است. و به بافنده اينكار موباف مي گويند. تاريخ دقيق نخستين دستگاه بافندگي معلوم نيست. در حال حاضر حدود 50 دستگاه شعربافي در محله ها و كارگاههاي قديمي كاشان فعالند. پارچه هاي شعربافي كه در كاشان توليد مي شود بيشتر در مناطق غرب و كردنشين كشور عرضه مي شود و داراي ابعاد مختلفي است و به دليل بافت ساده آن مي توان قدمت آن را بسيار دورتر از ديگر بافته ها دانست.

صنايع دستي
صنايع دستي

  

نمد مالي

نمد  محصولي از  پشم يا موي  شتر ، بز يا گوسفند است که بدون تار و پود در هم آميخته مي شود. هنرمند نمدمال در گذر تاريخ، با دست‌هاي پرتوان خود پشم حيوانات دست‌آموز را با دست ماليده و به آن جاني دوباره بخشيده است تا زيرانداز يا پوششي براي همنوعان خود سازد.       

نمد بنا به سفارش مشتري، به شکل‌ها و در کاربري هاي گوناگون ماليده مي‌شود. شيوه? نمدمالي و تهيه? نمد از زمان‌هاي دور تاکنون تغيير نکرده و در روستاهاي نقاط مختلف ايران، بنا به شرايط اقليمي، تقريباً يکسان است.نمد زيراندازي است که عمري به قدمت تاريخ دارد و نمدمالي يکي از کهن‌ترين صنايع دستي ايران و جهان به‌شمار مي‌رود. قديمي‌ترين نمد موجود که در يکي از موزه‌هاي ژاپن نگهداري مي‌شود، متعلق به سه هزار سال قبل است.  درحال حاضر اين رشته از صنايع دستي در خميني شهر و سميرم از توابع استان اصفهان اجرا مي شود.

صنايع دستي
صنايع دستي

زيلو بافي

در فرهنگ دهخدا زيلو بااين جمله تعريف شده است: "پلاس وگليم را گويند وآنرا شطرنجي نيز خوانند". زيلو يكي از قديميترين محصولات دست بافته است كه ازديرباز در شهرستان ميبد واقع در 50 كيلومتري يزد بافته ‌مي‌شده است. بنظر ميرسد اين صنعت در ميان اعراب پيش ازاسلام نيز وجود داشته است.

شهرهاي ديگري كه زيلوبافي در آنها رواج داشته است عبارتند از: جهرم، سيستان، كاشان، اصفهان و مشهد. در اين رابطه از محلي به نام "بشنيغان" در ميبد نام برده شده است كه گويا خاستگاه هنر زيلوبافي بوده است.

اين دستبافته زيبا خاص مناطق حاشيه كوير ميباشد و علاوه بر تطابق اين فرش بانوع زندگي مردم منطقه و معتقدات مذهبي آنها، تاثير معماري ،طبيعت و گويش مردم اين ناحيه بر نقش،رنگ و نام زيلوها انكارناپذير است.

صنايع دستي
صنايع دستي

مرواربافي

 

مرواربافي از زير شاخه هاي رشته حصير بافي است که در حال حاضر در استان اصفهان  دو کارگاه در خوانسار مشغول به فعاليت هستند و دراين چند ساله در استان فعال شده اند. مروار نوعي چوب ترکه اي است که بافندگان اين کارگاهها آن را از ملاير تهيه کرده و بکار مي گيرند.

اطراف تهران ، کرج، سولقان، بهار همدان،  و مراغه تهيه مي شود. البته تهيه آن در مناطق ديگر نيز امکان پذير بوده وحتي در مناطق جنوبي کشور از جمله خوزستان نيزاحتمالاً توليد آن رواج دارد.

کاربري مرواربافي شامل سبد گرد کوچک وبزرگ. سبد بيضي کوچک و بزرگ. سبد قايقي کوچک و بزرگ. کاسه در اندازه هاي مختلف . سبد کشکولي. سبد جاي ميوه. سبد پنجره اي . ساک پيک نيک . سبد دو طبقه و سه طبقه . جاي لباس. جاي بچه. جاي روزنامه. انواع لوستر. انواع شکلات خوري. جاي سوزن ونخ. جاي تخم مرغي. ميز و صندلي و مبل و محصولات متنوع ديگر است.

صنايع دستي

آينه دوزي

آينه دوزي هنري است كه براي تزيين بر روي پارچه استفاده مي گردد تاريخ کاربرد اين نوع تزئين شايد به دوران صفويه بازگردد.به بيان ديگر: دوختن آئينه هاي كوچك با فواصل متفاوت يا يكسان بر روي لباسهاي محلي ، جليقه ، كمربندو آويزهاي ديواري با نخ هاي الوان را آئينه دوزي مي گويند.آئينه دوزي گاهي با ابريشم دوزي ، قيطان دوزي وبخيه هاي تزئيني همراه است.

 

صنايع دستي
صنايع دستي

کاربافي " سفره بافي"

« كاربافي » از صنايع دستي و هنرهاي سنتي شهر تاريخي ورزنه است ، كه هر چند ريشه در تاريخ اين شهر دارد ، هنوز كه هنوز است توليدات آن را مي‌توان در گوشه و كنار خيلي از خانه‌هاي اين شهرستان ديد. نام ديگر کاربافي " سفره بافي" است . به اين دليل که کاربرد اين نوع دست بافته بيشتر سفره ، با کاربريهاي متفاوت است. برخي از توليدات کاربافي عبارتند از: انواع چادرشب،چاچپ پنج رنگ، چاچپ ورکاري( براي برداشت محصول)،  شمد و ... در حال حاضر 78 دستگاه کاربافي در ورزنه داير است که از اين ميان 26 دستگاه فعال بوده و تمامي آنها توسط زنان ورزنه به کار گرفته مي شوند.

صنايع دستي
صنايع دستي

سوزندوزي

هنر آراستن سطح روئين پارچه هاي ساده با بهره گيري از نخهاي رنگي و با كمك سوزن و قلاب و در يك مورد كمك از سوزن و قلاب است و دست اندركاران آن به مدد بخيه هاي ظريفي كه بر منسوجات ساده مي نشانند معمولا تلفيق زيبايي از صبر ، شكيبايي و هنر را به نمايش مي گذازند.

در سوزندوزي طرح را از طريق نخ کش کردن زمينه ي پارچه مشخص مي کنند و با سوزن و نخ مراحل مختلف سوزندوزي را که شامل دور دوزي – توري دوزي – توري گلدوزي – سکمه دوزي – شبکه دوزي – ستاره دوزي – گل اشرفي دوزي – زير رفت دوزي – تکه دوزي و خامک دوزي – مي باشد مي دوزند.سوزن دوزي در استان گلستان عمدتا در ميان دو قوم تركمن و بلوچ مشاهده مي شود. سوزن دوزي در ميان اكثريت خانوادهاي ساكن در مناطق تركمن نشين از سابقه اي نسبتا طولاني برخوردار است آنها سوزن دوزي را با استفاده از رنگ هاي متنوع و شاد بر روي يقه، سر استين و حاشيه هاي جلوي پيراهن و روي سينه پيراهن هاي سنتي كه به « دون »  معروف است، انجام مي دهند.

صنايع دستي
صنايع دستي

پلاس بافي

قالي بدون پرز و از نوع فرشينه هاي گره دار است كه ‹‹ مخمل ›› و « ماهوتي » نيز ناميده مي شود و در مناطق مختلف استان بويژه در حوزه شهرستان مينودشت، راميان، كلاله و شهرها و روستاهاي تركمن نشين بافته مي شود.

صنايع دستي

خراطي

خراطي ساختن اشيا از چوب است که سابقه اي بسيار طولاني دارد. بقاياي نقش برجسته هاي کاخ داريوش در « تخت جمشيد» نشان مي دهد که تخت و چهار پايه و عود سوز آن به شيوه ي خراطي تهيه شده است.

خراطي چوب يکي از صنايع ‌دستي سنتي ايران است‌ که ‌از زمانهاي قديم‌ در اين ‌مرز و بوم ‌رواج داشته و به ‌طور معمول در مناطقي از کشور که ‌چوب در آنجا بيشتر يافت ‌ميشود رايج ‌‌است. در هنر خراطي اشياء به صورت متقارن ساخته ميشود اغلب از چوبهاي نرم و اندکي مرطوب براي اين کار استفاده ميکنند.  

هنر خراطي از تراش و شکل بخشيدن به چوب در اثر حرکت دوراني دستگاه خراطي حاصل مي شود.  سابق بر اين دستگاه خراطي مشتمل برچند ابزار دستي بود که از چوب ساخته و پرداخته مي شد در حال حاضر اين دستگاه علاوه بر تغيير شکل ظاهريش ازدو بازوي فلزي تشکيل شده است که با قرار گرفتن ومحکم شدن حجم چوبي ميان آنها، وبا چرخش چوب حول يک محور کار و با استفاده از ميله هاي فلزي( مغار) بر حجم چوبي ، شکل مورد نظر را ايجاد مي نمايند.

صنايع دستي
صنايع دستي

حصير بافي

منظور از حصيربافي كه بامبوبافي، مرواربافي، تِركه بافي، چم بافي، سبد بافي و چيغ بافي را نيز شامل مي شود، همان بافت رشته هاي حاصل از الياف سلولزي (گياهي) به كمك دست و ابزار ساده دستي است كه طي آن محصولات مختلفي نظير زيرانداز، سفره ي حصيري، انواع سبد، انواع ظروف و ... توليد و عرضه مي گردد . در مورد چيغ بافي ذكر اين نكته ضروري است كه حين بافت، علاوه بر الياف گياهي از نخ پشمي رنگ شده نيز براي ايجاد نقوش و طرح هاي سنتي استفاده مي گردد.

روش دست ساختهاي حصيري د رمناطق مختلف ايران به نسبت نوع مواد اوليه در دسترس با همديگر تفاوت دارد. از اين روست که درنوار جنوبي ايران از الياف نخل خرما و درنوار شمالي کشور از ساقه  هاي برنج و گندم استفاده مي شود. از طرفي نوع کاربري اشياء توليدي نيز به نسبت نياز اهالي مناطق توليد با همديگر از نظر شکل و اندازه متفاوتند. در استان اصفهان حصيربافي در مناطق بياباني و خشک از جمله خور و بيابانک و نايين توليد مي گردد و مواد اوليه نيز الياف نخل خرما است . در شهرستان نجف آباد سبدهاي حصيري بافته شده از ترکه هاي نرم درختان يک ساله يا دو ساله براي ساخت سبدهايي به نام لوده که بيشتربراي حمل محصولات باغي و ميوه جات است بافته مي شود. 

صنايع دستي
صنايع دستي
صنايع دستي

طلاکوبي / کوفته گري

در اين رشته از هنر هاي سنتي هنرمند به ساخت اشياء و احجامي با فولاد مي پردازد که سطح رويي آنها نيز با مفتول طلا، برنج يا نقره نقش اندازي مي گردد. کوفته گري همان طلا کوبي بر روي فولاد است . در گذشته طلا کوبي روي  فلزاتي مانند مس، برنج مفرغ، نيز انجام مي شد.

موج دار کردن فولاد با طلا و نقره را« طلا کوبي » مي گويند که به زرکوبي يا مطلا کاري نيز مشهور است ابزار عمده زرکوب کارد طلا کوبي است که محلي که بايد طلا کوبي شود به شکل ضربدر دندانه دندانه و زبر نموده ، سيم زر يا نقره به ضخامت هفت صدم ميلي متر در آ ن گذاشته ، چکش کاري مي کنند. سپس با سنگ عقيق يا يشم آن را پرداخت مي کنند تا ضمن در خشان شدن ، بهتر به زمينه فولادي جفت شود.

در گذشته طلا کوبي روي  فلزاتي مانند مس، برنج مفرغ، نيز انجام مي شد. اما امروزه هنرمنداني در گوشه و کنار کشور به ويژه در اصفهان و تهران آثار زيباي فولادي خلق مي کنند که در داخل و خارج کشور طرفداران زيادي دارد.

صنايع دستي
صنايع دستي

گلابتون دوزي

گلابتون دوزي از زمان هخامنشيان تا كنون رواج داشته و به كشورهاي ديگر صادر مي‌شده است و با استفاده از نخ‌هاي ابريشمي با روكش طلا يا نقره برروي پارچه‌هاي اطلس، ماهوت، پشم، مخمل و كرباس با نقش‌هاي اسليمي ختايي، محرابي، بازوبندي، ترنج و محرماتي تزيين مي‌شوند.

دوختي است که با استفاده از نخهاي ابريشمي با روکش طلائي و نقره اي  روي پارچه انجام مي گيرد. در حال حاضر گلابتون دوزي با الياف طلا يا نقره در ايران رايج نيست و به جاي آن از نخهايي که روکش فلزي زرد يا سفيد دارند ، روي پارچه هاي مخمل،ابريشم،تافته،اطلس،ماهوت،پشم و حتي کرباس انجام مي شود. در گلابتون دوزي ، ابتدا نقش مورد نظر روي پارچه منتقل مي شود و پس از آن به وسيله ي سوزن و نخ گلابتون خطوط اصلي طرح را دوخته ، سپس به دوخت متن و کناره ها مي پردازند. اين دوخت در بندر عباس ، ميناب ،بندرلنگه،اصفهان، شيراز، تهران،کردستان، قزوين، تبريز، کاشان،يزد وبخشهايي از بوشهر، شوش و شوشتر هنوز هم رايج است.

صنايع دستي
صنايع دستي

زري بافي

 زري نوعي پارچه است كه تمام و يا فقط گلها و خطوط آن از تار و پود سيمين يا زرين است. به تعريفي ديگر زري پارچه اي است كاملاً ابريشمي و داراي نقوش بسيار متنوع و ظريف كه به جهت وجود نوعي نخ معروف به گلابتون در سراسر پارچه، به آن زري يا زربفت اطلاق كرده اند. تاريخ زري بافي در ايران به دوران ساسانيان برمي گردد كه بيشتر براي لباس پادشاهان و اشراف از آن استفاده مي شده است. در دوره صفويه اين هنر صناعي از پيشرفت چشمگيري برخوردار شد و كاشان از جمله شهرهايي بود كه زري بافي در آن رونق زيادي داشت. از دوره صفويه به بعد گرچه زري بافي در بسياري از شهرها رونق خود را از دست داد ولي در كاشان همچنان به بقاي خود ادامه داد.

مواد اوليه زري‌بافي عبارت است از: ابريشم طبيعي و نخ گلابتون. پارچه‌هاي بافته شده به اين شيوه معمولاً دو تار دارند كه يكي براي بند كردن گلابتون و انداختن نقش و ديگري براي متصل كردن ابريشم‌هاي پود به كار مي‌رفته است.

صنايع دستي
صنايع دستي

قلمزني

از رشته هاي هنري تزئين روي فلز است. اين هنر در دو مرحله کلي انجام مي شود. مرحله زير ساخت و مرحله نقش اندازي.

مرحله زير ساخت شامل دو مرحله سفيد کاري و پرداخت است. مرحله نقش اندازي شامل: 1-قيرکاري پشت کار يا درون کار2-نقش اندازي يا کپي طرح3-قلمزني طرح4- جدا کردن قير از ظرف و آخرين مرحله پرداخت و دوده کاري است.

 درمرحله « زير ساخت» اقدام به ساخت حجم کلي شيي مي شود که قرار است برروي آن نقش اندازي گردد. فلز کاربردي براي اين مرحله  « مس» است . مس به علت خاصيت چکش خواري خوب  قابليت تبديل به اشکال مختلف را دارد، لذا هنرمند قلمزن ابتدا اقدام به ساخت ظرف يا حجم مسي مي کند سپس آن را با قلع سفيد کاري مي نمايد. در اين مرحله حجم ساخته شده براي مرحله نقش آندازي آماده است. در اين مرحله طرح مورد نظر بر روي حجم منتقل مي شود سپس از قلم هاي فلزي که مقاطعشان به اشکال و طرحهاي مختلف شکل داده شده است ، براي قلم زدن طرح استفاده مي شود. قبل از نقش اندازي پشت کار به وسيله قير پوشانده مي شود و در واقع به اين وسيله سطح رويي در جلوگيري از کج و معوج شدن  در هنگام قلمزدن حمايت شده است. بعد از اتمام مرحله نقش اندازي قير را با حرارت دهي از طريق مشعل گاز از حجم مورد نظر جدا مي کنند. آخرين مرحله ، پرداخت و دوده دهي سطح کار است.

صنايع دستي
صنايع دستي
صنايع دستي

ماشته بافي \جاجيم بافي \ ساچيم بافي \ موج بافي

اين نوع بافته را در نوار جنوبي کشورموج بافي، در اصفهان جاجيم و در لرستان ماشته بافي ناميده مي شود، به طور کلي اسامي اين بافته شامل : موج بافي، ساچيم بافي، ماشته وجيلا بافي (جيلا نام دستگاهي است که ماشته با آن بافته مي شود. و درميان مردم بروجرد مصطلح است)، مي باشند. اين بافته در حال حاضر از بافته هاي رايج در ميان مردم بروجرد است . با توجه به اينکه مسير کوچ از استانهاي فارس، کهکيلويه و بوير احمد ، چهارمحال و بختياري، خوزستان و اصفهان مي گذرد

لذا کاربرد اين نوع بافته در شهرهاي مسير درميان اهالي بومي  خريد و فروش مي شود. بيشترين استفاده از اين نوع بافته در ميان عشايررايج است.

کاربرد: رختخواب پيچ. روفرشي. و در حال حاضر استفاده هاي متنوع ديگري از اين نوع بافته مي شود از جمله رو تختي ، روي کوسن، تزئين رويه کيف و ساک و .... بيشترين قشر بافنده اين نوع بافته زنان عشايرهستند که در مسيرهاي کوچ کار بافت را انجام مي دهند.

صنايع دستي
صنايع دستي

خب دوستان عزيزم،اين قسمت کوچکي از معرفي صنايع دستي ايران بود.بد نيست شما هم از اين فرصت استفاده و در اين رابطه مطالعه کنيد تا سطح معلومات خودتان را افزايش دهيد و بيش از پيش به ايراني بودن خود بباليد.

 

فرآوري:رحيمه زرگر

بخش کودک و نوجوان تبيان